پادشاه من بخواب! - شهرزاد






درباره نویسنده
پادشاه من بخواب! - شهرزاد
شهرزاد میلانی
و چون روز برآمد، شهرزاد لب از قصه فرو بست؛ و پادشاه را خوابی عمیق درگرفته بود. شهرزاد با پادشاه خواب، درددل می‏کرد...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
پاییز 1386


لینک دوستان
کاغذ سیاه
از زندگی
من و تو و یلدا
بوی بهشت
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
پادشاه من بخواب! - شهرزاد

آمار بازدید
بازدید کل :10034
بازدید امروز : 5
 RSS 


 

پادشاه، خوابش برده است. اواسط داستان بود که خوابش برد. پادشاه، هر شب وسط داستان خوابش می‌بَرَد. مهم نیست. پادشاه وقتی می‌خوابد دوست‌داشتنی‌تر می‌شود؛ مثل بچه‌های معصوم. پادشاه هر شب، خواب هفت‌پادشاه می‌بیند و من خود پادشاه را در بیداری. پادشاه اگر می‌دانست وقتی که می‌خوابد، بالای سرش چه خبر است، شب‌ها نمی‌خوابید. پادشاه وقتی خواب است زیبا خر و پف می‏کند.

هی ی ی پادشاه!

پادشاه... پادشاهِ من. بخواب!



نویسنده » شهرزاد میلانی . ساعت 5:13 صبح روز پنج شنبه 86 آبان 3